social media inso.gov.ir-شبکه_های_اجتماعی_سازمان_ملی_استاندارد

اخبار استان

بيشتر

يكشنبه1401/11/9

12:45:2

12

استاندارد کردن عقاید دینی

به گزارش دفتر تخصصی روابط عمومی و اطلاع رسانی به نقل از ایکنا، برنامه هفتگی درس‌هایی از قرآن با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی پنجشنبه، ششم بهمن‌‌ماه ۱۴۰۱ با موضوع «‌استاندارد در آیات و روایات» از شبکه اول سیما پخش شد. در ادامه مشروح برنامه این هفته را می‌خوانید؛

استاندارد کردن سخن و نظر درباره دیگران، استاندارد کردن عقاید دینی و دوری از بدعت‌ها و خرافات، عقد قرارداد در روابط و فعالیت‌های اقتصادی و ... برخی از سرفصل‌های سخنان حجت‌الاسلام قرائتی در برنامه این هفته درس‌هایی از قرآن بود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
جلسه‌ قبل راجع به استاندارد صحبت کردیم که این‌طور که به من گفتند، شناسنامه دارد، یعنی لفظ دوم نیست که بگوییم معادل فارسی‌اش چه هست ولی در فارسی کلماتی می‌گوییم ولی هدفمان همان استاندارد است، مثلاً می‌گوییم حقّش را گفت، حقّش این نبود، من یک برخوردی با یک کسی می‌کنم، می‌گویم حقّش این نبود، یعنی چه؟ یعنی توبیخش استاندارد نبود.
مثلاً حدیث داریم به بچّه‌هایتان کتک نزنید، بعد فرمود: قهر بکنید، بعد فرمود: «وَ لَا تُطِلْ» (عدة الداعی و نجاح الساعی، ص ۸۹)، یعنی طولانی نشود، چند ساعتی.
اصلاً چند چیزی را به ما گفتند از بچّه یاد بگیرید: یکی این‌که بچّه‌ها زود قهر می‌کنند، زود هم آشتی می‌کنند، استاندارد. اصلاً ما خودمان الآن، خودمان می‌خواهیم ببینیم ما آدم استانداردی هستیم، یا نه؟ قرآن داریم، هر کس می‌خواهد بداند چه جور آدمی هست، خودش را به قرآن عرضه کند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» (حج/ ۳۵، انفال/ ۲)، قرآن می‌گوید کسانی ارزش دارند که یاد خدا می‌شود، دلشان بتپد. شما در خانه صدای اذان را می‌شنوی، شیر را می‌بندی، نماز بخوانی، بعد استکان چایی را بشویی؟ حاضری تا صدای اذان را شنیدی، مغازه را ببندی، بروی نماز بخوانی؟ یا در مغازه؟ در محلّه‌ ما یک بنده خدایی میوه‌فروش هست، سر ظهر یک فرش در دکّانش می‌اندازد، نماز می‌خواند.
تبیین و تحقیق
دیگر چی؟ «قَوْلاً سَدیداً» (احزاب/ ۷۰)، حرف‌هایت منطقی هست، یا الکی است؟ «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا» (حجرات/ ۶)، خبرهایی را که از آن طرف مرز برای شما می‌دهند، چه در اغتشاش، چه در غیر اغتشاش، پیام‌های آن طرف مرزی را قرآن می‌گوید عادل است، یا فاسق است. بله، امام خمینی هم از نجف پیام می‌داد، آن زمانی که امام پیام می‌داد، انقلاب ایران راه افتاد، امام هم از خارج پیام می‌داد، این آقایان هم از آن طرف آب پیام می‌دهند، اما مقایسه کن، کسی که وصل به خدا و پیغمبر است، وصل به ائمه‌ اطهار است، جانشین امام زمان است، فقیه است، عادل است، شجاع است، روز خطر وارد ایران شد، شما روز خطر از ایران فرار کردید!
این دو تا کلمه را تشخیص بدهید، «عصمت»، «حجّت»، این دو تا کلمه را داشته باشید. ما معصوم چهارده تا داریم، ممکن است مراجع تقلید هم یک فتوایشان عوض بشود ولی ضریب خطا در او کم‌تر از ما هست.
بگذارید یک مثال بزنم. دکترها همه نسخه‌هایشان درست است؟ یا ممکن است یک قرص را اشتباه بدهند؟ دکترها همه‌ حرف‌هایشان درست است؟ با هم بگویید، خیر، نه، ممکن است یک قرصی، یک آمپولی را اشتباه بدهد اما حرفش برای ما حجّت است، یعنی من اگر این قرص را خوردم و مُردم، نمی‌گویند قرائتی خودکشی کرد، می‌گویند طبق قانون عقل به پزشک مراجعه کرد، پرشک هم بالأخره هر نانوایی که خمیر را به تنور می‌زند، گاهی هم یکی از این چانه‌ها در آتش می‌افتد، هر صد تا، دویست تا نان، یکی‌اش می‌افتد در تنور، هر قصّابی که گوشت می‌برد، گاهی ممکن است سالی دو بار دست خودش را هم ببرد.
ما نمی‌گوییم عصمت دارند، معصوم هستند ولی حرفشان حجّت است. دکترها هم معصوم نیستند، ممکن است خطا کنند ولی حرف دکتر حجّت است. ما باید اگر یک پیامی از آن طرف آب به ما می‌دهند، ببینیم این حرفشان برای من حجّت است، یا نه، به چه دلیلی؟ علم یادت داده؟ کمالی؟ چه کمالی؟ دلار گرفتن و فحش دادن، کیش کیش کردن، این دیده امام خمینی از عراق مردم را هل داد، می‌گوید من هم از لندن مردم را هل می‌‌دهم.
استاندارد کردن سخن
ما استاندارد هستیم؟ قرآن بخوانم. کلماتتان دروغ نبود؟ غیبت نبود؟ تهمت نبود؟ ما حدود چهل گناه از زبان انجام می‌دهیم، چهل گناه از زبان، شهادت به ناحق گناه نیست؟ مسخره کردن گناه نیست؟ تملّق گناه نیست؟ حدیث داریم هر کسی که می‌خواهد خودش را ارزیابی کند که این آدم استاندارد هست، یا نه؟ فکرت استاندارد است، فکر بد برای کسی نکردی؟ حدیث داریم اگر کسی بخوابد، در ذهنش باشد که کلاهبرداری کند، نیّت کند، کلاهبرداری نکرده ولی گفت فردا این جنس را همچین می‌کنیم، همچین می‌کنیم، نرخش بالا می‌‌رود، همچین می‌کنیم، همچین می‌کنیم، اگر در دنیای خیال، در فکرش هم سوءظن داشته باشد، یعنی برنامه‌ریزی برای کلاهبرداری کند، فکرش هم گناه است. (من لا یحضره الفقیه، ج ‏۴، ص ۱۵)
((یحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ)) (نور/ ۱۹)، قرآن می‌گوید همین که دوست داری آبروی کسی را بریزی، همین دوست داشتنش گناه کبیره است، ولو  آبرو را نریختی، «یحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ»، دوست دارد که «تَشیعَ الْفاحِشَةُ» کارهای زشت دیگران لو برود، اگر دوست نداری، چرا یک عیبی از فلانی دیدی، یک عکسی دیدی، تکثیر می‌کنی، پخش می‌کنی؟!
یک آقایی، بنده خدایی با یک نامحرمی بوده، اگر نامحرم باشد، ما پرسیدیم این عکس فلانی را که برای ما فرستادید، از معاونش پرسیدیم که این عکس ایشان، گفت: «خانمش هست!» خانمش هست، منتها مردمی که نمی‌دانند خانمش هست، عکس را گرفتند و پخش کردند، آبروی بنده‌ خدا را هم ریختند، بعد هم خانمش بود.
پیغمبر با خانمش صحبت می‌کرد، یک کسی آمد رد شود، پیغمبر فرمود: «این خانم من هست.» گفت: «مگر ما چیزی گفتیم؟!» پیغمبر فرمود: «حالا رفتی چیزی نگفتی ولی در ذهنت آمد که این زن چه کسی بود
چه کنیم که ببینیم ما استاندارد هستیم، یا نه؟ یک بنده خدایی مرید یک آقایی بود، مادرش مُرد. دفتر آقا می‌خواست برای این مرید آقا احترام بگیرد، یک نامه‌ای نوشت آقا امضا کند که: «خبر فوت مادر شما را به آیت‌الله فلان گفتیم، ایشان به شدّت ناراحت شد و برای مرحومه استغفار کرد.» آمدند آقا امضا کند، گفت: «به شدّت ناراحت؟! نه، من به شدّت ناراحت نشدم. پیرزنی بود، عمرش را دیگر کرده بود.» گفت: «چه کنیم؟!» گفت: «برو عوض کن.» دفتر آقا رفت عوض کرد، گفت: «خبر فوت مادر شما را به آیت‌الله فلان گفتیم، ایشان ناراحت شد.» به شدّتش را برداشت. آمد امضا کند، آقا گفت: «من ناراحت نشدم!» گفت: «چه کنم؟!» گفت بنویس: «خبر فوت ایشان به ما رسید، خدا ایشان را رحمت کند، به شما هم صبر بدهد.» این را آدم استاندارد می‌گویند، یعنی یک کلمه که می‌خواهد بگوید، اوّلش به شدّت می‌گویند، بعد شدّتش را برمی‌دارند، می‌گوید نه، اصلاً کلمه‌ ناراحتش را هم بردارید.
زبانش استاندارد ندارد، هر چه می‌خواهد، می‌گوید. شما نسبت به فاسق هم حق نداری فحشش بدهی، مثلاً یک کسی شراب می‌خورد، در خیابان، اگر در خیابان شراب خورد، می‌شود گفت این در خیابان شراب خورده. نمی‌توانی بگویی دزده، پدر فلانه، دلقک. بیا، من شراب خوردم، چرا به من گفتی دزد؟! کسی در خانه‌اش گناه بکند، شما حق نداری بگویی در خانه‌اش عرق می‌خورد، در خانه‌اش هر چه می‌خواهد بخورد، شما چه کار داری؟! گناه علنی را حق داری، همان گناه را بگویی، گناه‌های دیگر را نه. حرف زدنمان، فکرمان.
وقت که می‌گذاریم، استاندارد است؟ شما برای فیزیک و شیمی بچّه‌ات چه‌قدر معلّم خصوصی گرفتی؟ برای دین بچّه‌ات؟ دختر و پسرت شبهه‌ای دارند، یک اسلام‌شناس قوی باید دعوت بشود، بگویی آقا پسر و دختر من پنج تا سؤال دارد، بیا سؤال‌هایش را جواب بده، چه‌طور معلّم خصوصی برای باقی درس‌ها می‌گیری، برای دین بچّه‌ات معلّم خصوصی نگرفتی؟! این همه شماره تلفن جیبت است، چرا شماره تلفن یک اسلام‌شناس جیبت نیست؟! خب فردا یک شبهه‌ای پیش می‌آید، نمی‌دانی چه بگویی، گاهی آدم اشتباه می‌کند. گاهی هم نمی‌خواهند اشتباه کنند، اشتباه می‌شود. من یک وقت محرّم روی منبر خودم گفتم شمر علیه السلام! یعنی با امام حسین قاطی کردم، خب بله دیگر، دوشاخه‌ تلفن را تو برق می‌زنی، دو شاخه‌ برق را تو تلفن می‌زنی، قاطی می‌کند.
استاندارد بودن نظام خلقت
خداوند به کار خوب هم قانع نیست، می‌گوید: «أحْسَن»، در قرآن چند تا آیه داریم، می‌گوید کارهای من أحْسَن است، بعد می‌گوید کار تو هم أحْسَن باشد. «أَحْسَنَ كُلَّ شَی‏ءٍ خَلَقَهُ» (سجده/ ۷)، من هر چی آفریدم أحسن آفریدم، ممکن است حسنش را شما نفهمی، مثلاً می‌گوییم زهر مار کجایش أحسن است؟ سالی چند نفر را می‌کشد؟ شما که می‌گویید در قرآن گفته خدا هر چه را آفرید، خوب آفرید، خب زهر مار کجایش خوب است؟ زهر مار در دهان مار نمره‌اش بیست است، در بدن ما کشنده است، نباید بگوییم زهر مار در بدن ما نمره‌اش چند است؟ زهر مار در جای خودش نمره‌اش چند است؟ آب دهان، آب دهان هر کسی در دهان خودش ارزش دارد، نباشد دهانمان خشک می‌شود، نمی‌توانیم حرف بزنیم، ولی اگر آب دهان از جایش بیرون آمد، به کسی دیگر خورد، بد است، باید بگوییم آب دهان در جای خودش، زهر مار در بدن مار نمره‌اش بیست است، هر چیزی در جای خودش. ممکن است یک چیزی.
بعد هم قضاوت ما باید قضاوت کامل باشد. آقا، خدا بشر را آفرید؟ خیر. بشر نیاز به غذا دارد؟ درست است؟ خیر. در غذاها باید کشت کنیم نخود، لوبیا، برنج، گندم، جو، هر چیزی هست، میوه‌ها، گل‌ها؟ این هم خیر است. در کشاورزی آب رد می‌شود برای کشاورزی، می‌رود در لانه‌ مورچه، لانه‌اش خراب می‌شود، حالا مورچه بیاید بیرون بگوید: «مرگ بر خورشید که تابید! مرگ بر اقیانوس که بخار شد! مرگ بر ابر که این ابرها متراکم شد! مرگ بر باران! مرگ بر جاذبه‎‌ زمین که باران را به سمت خودش جذب کرد! مرگ بر انسان! مرگ بر کشاورزی!» می‌گوییم: «چته؟!» می‌گوید: «لانه‌ام خراب شد!» می‌گوییم: «مگر ملاک هستی تو هستی؟!» این کشاورزی باید برای بشر بشود، حالاوقتی برای بشر می‌خواهی کشاورزی بشود، در مسیر راه هم ممکن است لانه‌ای هم خراب بشود، اگر می‌خواهی این درخت این میوه را بدهد، باید پیوند داد، برای پیوندش هم باید یک خورده از این پوست سابیده بشود، تا این پوست درخت سابیده نشود، پیوند نمی‌خورد. یک چیزی را باید با شرایطش حساب کرد، زود قضاوت نکنیم.
((أَحْسَنَ كُلَّ شَی‏ءٍ خَلَقَهُ)) (سجده/ ۷)، «أَحْسَنِ تَقْویم‏» (تین/ ۴)، آیه قرآن هست، «أَحْسَنَ الْقَصَص‏» (یوسف/ ۳)، آیه قرآن هست، در قرآن مکرّر گفته کارهای من درجه یک هست، نمره‌ نوزده در اسلام نیست، هر چی هست، بیست است، بعد می‌گوید از تو هم می‌خواهم بیست باشی، «یتَّبِعُونَ أَحْسَنَه‏»، حرف‌ها را گوش بده، بهترین حرف‌ها را قبول کن (زمر/ ۱۸). من که خدا هستم، کارهایم أحسن هست، تو هم کارهایت أحسن باشد.
اگر استاندارد نبودیم، کلاهبرداری کردیم جنس را، در تولید، در توزیع کلاهبرداری کردیم، نتیجه‌اش «مَنْ غَشَّ غُشَّ»، حدیث داریم، کسی اگر کلاه سر مردم بگذارد، کسی کلاه سرش خواهد گذاشت. (الكافی، چاپ إسلامیة، ج ‏۵، ص ۱۶۰)
می‌گویند کسی که چاه می‌کند، خودش همیشه ته چاه است، «مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِیهِ وَقَعَ فِیهَا» (تحف العقول، ص ۸۸)، کسی اگر چاه بکند که مردم داخلش بیفتند، خودش داخلش می‌افتد. اگر کسی کارهایش خدایی نباشد، کلاهبرداری باشد، کلاهبردارها عاقبت چه چیزی را دادند، چه چیزی را گرفتند، انصاف را دادند، شرف را دادند، آبرو را دادند، دین را دادند، یک پولی گرفتند، بعد هم مگر هر کس پول دارد، خوش است؟! غم افراد پولدار، با غم افراد بی‌پول را پهلوی هم بگذاری، خیلی وقت‌ها به هم تنه می‌زنند، پولدار یک جور غصّه می‌خورد، آن هم یک جور.
یک وقت ترور بود، ما هم ماشین ضدّ گلوله در اختیارمان گذاشتند. نشسته بودیم و یک لبوفروش داشت لبو می‌خورد. آخر ماشین ضدّ گلوله از بیرون داخل را نمی‌بیند. دیدم سرش را همچین کرد، می‌خواست بگوید آخوندها سوار بنز ضدّ گلوله شدند. این‌که بغل ما نشسته بود، گفت: «خوشا به حالش، چه‌قدر راحت دارد لبو می‌خورد! ما جرأتی که در را باز کنیم، یک لبو بخوریم، نداریم.» گفتم: «عجب! هر دو به هم به به می‌گویند، هر دو هم در دنیای خیال! هر دو در دنیای خیال هستند
گاهی یک کسی را فکر می‌کنیم که مثلاً این کمبود دارد، بعد می‌بینیم نخیر، یک کمالی هم دارد. در یک رشته شکست خورد، ولی نباید بگوید من بدبخت هستم، در رشته‌های دیگر ممکن است خوشبخت باشی. خیلی از دخترها پشت کنکور می‌مانند، اگر خیّاط بشود، رئیس خیّاط‌های کشور می‌شود، منتها این فکر می‌کند که ترقّی و رشد حتماً در این مدرک است.
استاندارد بودن وحی
تشخیص ما همه جا حق نیست. چه‌قدر در عمرتان تا حالا پشیمان شدید؟! دو بار، ده بار، هزار بار، به تعداد پشیمانی دلیل این است که تشخیص ما درست نیست، چون اگر آدم کارش صد‌در‌صد درست باشد، هیچ وقت پیشمان نمی‌شود. این همه طلاق برای چی هست؟ همین‌هایی که الآن رفتند طلاق بگیرند، یک وقت قربان هم می‌رفتند، حالا بعد از مدّتی فهمیدند تشخیصش درست نبوده. آمار طلاق یعنی تشخیص انسان کامل نیست، همه جا درست نیست، آمار قهر کردن.
آمار استعفا. خیلی وقت‌ها با سلام وصلوات می‌روند یک کسی را نصبش می‌کنند، مجلس به او رأی اعتماد می‌دهد، بعد با سلام و صلوات هم استیضاحش می‌کنند. همه با هم، عقلا یکی شوند، یعنی مردم ایران به وکیل‌ها رأی می‌دهند، وکیل‌ها عقلشان را گره هم می‌زنند، رأی اعتماد به فلان وزیر می‌دهند، بعد از مدّتی هم همه‌ وکیل‌ها می‌آیند وزیر را استیضاح می‌کنند، این یعنی چه؟ یعنی جامعه‌ باسوادِ دلسوزِ انتخاب شده‌ مردم همه با هم اشتباه می‌کنند. چه‌طور انسان می‌تواند بگوید که ما نیاز به وحی نداریم؟! با این عقل ما؟! عقل ما عقل است ولی چه‌قدر می‌کشد؟ مثل زرگرها، زرگرها ترازو دارند اما با این ترازو می‌شود هندوانه کشید؟ می‌شود کاهو کشید؟ طلافروش‌ها ترازو دارند، اما ترازویشان، خیلی چیزها را عقلمان نمی‌رسد. با یک مقدّماتی، با یک محاسباتی، گاهی محاسبات ما اشتباه است.
یک بار یک کسی آمد، گفت: «من سوادآموزی را یک ساله حل می‌کنم.» گفتیم: «ایران میلیون‌ها بی‌سواد دارد، چه جوری یک ساله؟!» گفت: «من مقامی که دارم، یک بخشنامه می‌کنم، هر مدرسه‌ای یک کلاس سوادآموزی، یعنی آن مدیری که بچّه‌ها را درس می‌دهد، می‌گوییم پدر و مادر بچّه‌ها را هم هر کدام سواد ندارند، او هم بیاید، به شرطی اسم دخترت را می‌نویسیم که مادرش هم بیاید. خب اگر هر کلاسی را من، بیش از صد هزار مدرسه دارم، هر مدرسه‌ای یک کلاس، می‌‌شود صد هزار کلاس، ما صد هزار تا کلاس برای سوادآموزی بگذاریم، بی‌سوادی حل می‌شود.» گفتم: «در دنیای خیال محاسباتت درست است اما حالا اگر کسی گوش به حرف شما نداد که ممکن است ندهند، شما دستور دادی هر مدرسه یک کلاس سوادآموزی ولی مدیر مدرسه گوش نداد، چه با او می‌کنی؟
- در آفرینش
قرآن می‌فرماید: «صُنْعَ اللَّهِ الَّذی أَتْقَنَ كُلَّ شَی‏ءٍ» (نمل/ ۸۸)، «أَتْقَنَ كُلَّ شَی‏ء» (نمل/ ۸۸) یعنی خدا هر چیزی را آفریده، محکم آفریده، «وَ بَنَینا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» (نبأ/ ۱۲)، آسمان‌ها هم شدید. «یا یحْیى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ» (مریم/ ۱۲)، به حضرت یحیی گفت کتاب آسمانی را با قدرت بگیر.

 در عقاید استاندارد
استاندارد کردن عقاید دینی و دوری از بدعت‌ها و خرافات
عبدالعظیم حسنی، همین حضرت عبدالعظیم  که ثواب زیارتش ثواب زیارت کربلا دارد، حدیث داریم کسی اگر شاه‌‌عبدالعظیم برود، شهر ری، حضرت عبدالعظیم را زیارت کند، انگار کربلا رفته است. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۹۹)
عبدالعظیم حسنی به امام دهم گفت: من می‌خواهم عقایدم را برایت بگویم، ببین درست هست، یا نه. عقیده‌ من راجع به خدا، معاد، این، این، این این است، فرمود: «أَنْتَ وَلِینَا حَقّاً» (أمالی، صدوق)، ص ۳۳۸)، حقیقتاً تو استاندارد هستی، «أَنْتَ وَلِینَا حَقّاً»، حقیقتاً تو ولیّ ما هستی.
 پیمان گرفته
یکی از استانداردهای قرآن می‌گوید: «میثاقاً غَلیظاً» (نساء/ ۲۱ و ۱۵۴، احزاب/ ۷)، در بعضی کارها ضامن بگیرید. رهن بگیرید، ممکن است اجاره بده، اجاره‌اش را ندهد، این کلمه‌ رهن هم در قرآن آمده، «فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ» (بقره/ ۲۸۳)، یعنی یک چیزی را رهن از او بگیر. «میثاقاً غَلیظاً»، «رِهانٌ مَقْبُوضَةٌ» (بقره/ ۲۸۳). پیغمبر را می‌خواهی قبول کنی، باید معجزه‌ او را ببینی، همین‌طور هر کسی گفت پیغمبرم، شما حق نداری بگویی تو راست می‌گویی، دلیل بیاور.
عقد قرارداد در امور اقتصادی
امام رضا دید که بین کارگرها یک سیاه‌پوستی کار می‌کند. به رئیس این کارگرها گفت که: «به ایشان چه‌قدر می‌دهید؟!» گفت: «یک آدم بدبخت فقیری هست، هر چه به او بدهیم، راضی است.» گفت: «چند بار به شما گفتم طی کنید، حرف سفت بزنید، به او بگویید چند ساعت، مبلغ چه‌قدر، این تا غروب کار کند، هی این فکر در ذهنش می‌آید که چه‌قدرم خواهند داد، شب چه‌قدر من خواهند داد، طی کنید، منتها وقتی طی کردید، دم غروب یک چیزی اضافه بدهید ولی طی کنید.» (الكافی، چاپ إسلامیة، ج ‏۵، ص ۲۸۸)
در تحلیل سیاسی عجله نکنید.
تا یک چیزی را می‌بینید، تحلیل نکنید، ممکن است چیز دیگری دربیاید. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ» (نساء/ ۸۳)، یک خبری که می‌شنوند، زود پخش می‌کنند، صبر کن، ممکن است چیز دیگری از کار دربیاید، تحلیل سیاسی را به اهلش بسپارید، اوّل یک کسی باشد فقیه باشد، تحلیل سیاسی‌‌اش درست باشد، عادل باشد، روی مرز باشد، زود تحلیل نکنیم.
در حفظ بیت المال!
ما یک جایی رفتیم مثل اینجا سخنرانی کنیم، زیر پایمان قالی بود، کفش‌هایم را کندم، دیدم به من می‌خندند! گفتم: «چرا؟» گفتم: «بابا، خانه‌ خودم به قالی می‌رسم، کفشم را می‌کنم، حالا اینجا چون قالی مال دولت است، با کفش بیایم
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنیم که زرنگی خودمان است، پورسانت می‌گیریم. یک کسی رفت جایی زکات گرفت و پهلوی پیغمبر آمد، گفت: «این‌ها زکات مردم است، ضمناً یک گونی گندم هم به خودم دادند.» فرمود: چی چی؟ به خودت برای چی دادند؟! تو چون نماینده‌ من بودی، به تو دادند، اگر تو خانه‌ات می‌نشستی، گندمت می‌دادند؟! تو بنویس نماینده‌ پیغمبر و عمل به زکات، زکات مالیات واجب است، تو رفتی واجب خدا را انجام بدهی، او هم داده، شما حق نداری بخوری.
امکان بیان امور در نماز جمعه
امام رضا فرمود: «علامت این‌که شما استاندارد هستی، یا نیستی، باید بتوانی در نماز جمعه بگویی.» هر کاری که در نماز جمعه می‌توانی بگویی، معلوم می‌شود که درست است، هر کاری را که خجالت می‌کشی، در نماز جمعه بگویی، معلوم می‌شود کارت گیر دارد. حقوقت، درآمدت، رفتت، برگشتت، مرخّصی‌ات، عزلت، نصبت، چرا ایشان را نصب کردی؟ چرا ایشان را عزل کردی؟ اگر توانستید در نماز جمعه برای مردم بگویید، معلوم می‌شود که کارتان درست است، ملاک فهم متدیّنین است.
قرآن یک آیه دارد، چند بار تکرار شده، می‌گوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (انعام/ ۱۶۴، إسراء/ ۱۵، فاطر/ ۱۸، زمر/ ۷)، یعنی گناه این را به گردن او ننداختیم. برادرش بد است، چه کار به خودش داری؟! خانمش چه کفشی دارد؟! به خانمش بگو: «آقا، این کفش چنین است، چنان است.» گناه کسی را به گردن کسی نیندازید. اصلاً گاهی وقت‌ها گناه یک شهری را به گردن یک نفر می‌اندازند، می‌گویند: «این بچّه‌ فلانی است؟» می‌گویند: «بله، این شهر است که این‌ها را تربیت داده!» چه کار به شهرش داری؟ چی کار به مدرّسش داری؟
حرف‌هایم را جمع کنم، بس است. بسم الله الرّحمن الرّحیم. برای شناخت خود به قرآن مراجعه کنیم؟ کدام آیه را؟ قرآن می‌گوید: «فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏» (مؤمنون/ ۲): نمازش خشوع دارد، «لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ» (مؤمنون/۴): مالیات اسلامی را دادی؟ «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏» (مؤمنون/ ۵): از شهوت گذشتی؟ «لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏» (مؤمنون/ ۸): مراعات عهد و پیمان را کردی؟ برای شناخت خود که ما آدم‌های استانداردی هستیم، یا نه، فکرمان سالم است؟ سوءظن نداریم؟ چشممان سالم است؟ نگاه بد نمیکنیم؟ لبمان سالم است، حرف بد نمی‌زنیم؟ برای عرض خودمان، خودمان را با قرآن تطبیق بدهیم.
خدایا هر جا که کج رفتیم، گذشته‌ ما را ببخش و بیامرز.

از الآن تا آخر عمر، همه‌ ما را، برای همیشه، در همه چیز، در راه مستقیم و کارهایمان را مورد قبول قرار بده.
حدیث داریم هر هفته کار همه‌ شما را حضرت مهدی می‌بیند، اگر کار خوب کرده باشید، شاد می‌شود و اگر خلافی هم کرده باشید، غصّه می‌خورد، کارهای ما را مورد نظر امام زمان قرار بده.